در خبر است عبدالکریم سروش کارش عظیم بالا گرفت و آوازه اش جهان گشایی کرد، آنچنانکه دیگر مریدی ِ مرادی همچون خمینی را برنتافت و در نکوهش او سخن گفت. سروش به حسب ″سکولاریسم الهی″ که در او حلول کرد تقدس محمد فروگذاشت و حضرت را به ″جهالت به معروف″ متهم نمود. این بار امام (ه) را هم به یک توسری بنواخت آنچنانکه بیضه اسلام در کلاه امام شکست. در اوضاعی اینچنین خطیر و وجود خطرات و بلایای ناگزیر از جور زمانه غدّار، توسری وقف امام (ره) نمودن برای شخصیت ″اریستو تئوکراتیک″خود امام مفید فایده تر است، همچنانکه فاش گفتن جهالت محمد برای بقای حکومت اسلام. حسین شریعتمداری و دیگرنادانان حکومتی از ″رحمت حق″ آگاه نیستند! به قول مولانا: آن سروش کو شد جدا از وصل خویش- کی تواند شد جدا از اصل خویش!
همچنین آورده اند که سروش را دیده اند در خیابانهای واشينگتن میرفت و بانگ اناالحق میزد! عسسی * به او رسید، که چه میجوید او در این وادی نام و ننگ؟ گفت سروش ″انالحق انالحق″. عسس در حال او نگریست هاج و واج، پس به عادت مألوف گفت:
Juses christ! who are you?
و سروش بانگ زد:
Yes, yes, jesus christ, jesus christ, that’s who I am. You said it!
عسس پرسید:
You mean the same jesus? The savior?
سروش پاسخ گفت:
Not exactly the same, an islamic one!
آنزمان عسس در او نگریست، نگریستنی! پس گفت:
No wonder! ...you can walk but mind the traffic!
دوم مارس ۲۰۱۰
عسس = پاسبان